3 این الطالب بدم المقطول بکربلا 4 |
میدونم یه روز یه نفر می یاد که دستاش پرازیاس سفید و نگاش لبریز از مهربونی
میدونم یه روز یه نفر کلبه احزان رو ، گلستان می کنه
میدو نم یه نفر یه روز جمعه می یاد که دلتنگی رو از جمعه ها بگیره
میدونم یه روز یه نفر می یاد که دعاهای ندبه روز جمعه التماس اومدنش رو داشتن
میدونم یه روز می یای تا دیگه هیچ نگاه غریبی وجود نداشته باش
میدونم یه روز می یای تا اشکای منتظرانت رو پاک کنی که تو تنهایی گریه می کنن و میگن ای کاش اقامون بیاد تا معنی زنده بودن و زندگی کردن رو بفهمیم
کاشکی تمام ادمهایی که ارزوی بارون وبهارو داشتن به ارزوشون میرسیدن
کاشکی زودتر بیای تا ما هم رنگ زیبای بهار ببینیم آخه خیلی ها رنگ بهار و بعد از سال 260 ندیدن
کاشکی زودتر می امدی ای بهار جاودان
¤ نویسنده: مهرزاد